وقتی جای «اما» و «اگر»ی نیست
کاری به این قصه ندارم. بحث من درباره این بود که حتی گروهی از روزنامهنگاران، از این اتفاق حمایت کردند. چرا حمایت کردند؟ این را هم کاری ندارم. همه بحث من در اینجا، درباره یک مشکل فکری در جامعه رسانهای و حتی غیررسانهای کشور است. کدام مشکل؟ عرض میکنم…
نمیدانم برای کدام فیلسوف و روشنفکر بزرگ بود چنین کلامی که نوشته بود، روشنفکر واقعی کسی است که وقتی گزارهای را در نقد وضعیتی و کسی و … به کار میبرد، بلافاصله بعد از آن «ولی» و «اما» نمیآورد. ولی اینها یعنی چه؟
مثلا من به شما میگویم این وضعیت اداره پایتخت، وضعیت جالبی نیست. به چه دلیلی؟ برای شما چند دلیل قطعی و غیرقابل انکار می آورم. بعد شما با من بحث میکنید و میگویید «بله، همه نظرها و نقدهای شما را قبول دارم اما…». این جملههایی که بعد از «اما» میآید، آزادگی و آزادی فکری و رفتاری شما را نفی میکند. اما و اگری وجود ندارد؛ این نحوه اداره درست نیست. اگر هم شما به این نتیجه میرسید که درست نیست، دیگر نباید «اما» و «اگر» به کار ببرید. چرا که در این صورت، به تعبیر آن فیلسوف یک روشنفکر و به تعبیر خود من یک ازاده فکری و مستقل نیستید.
در ماجرای سیمکارتهای سفید نیز چنین اتفاقی افتاد. آیا این حرکت درست بود؟ ظاهرا عموم جامعه و فضای عمومی شبکههای مجازی به این نتیجه رسیدند که این حرکت، حرکتی تبعیضآمیز بوده و درست نیست. اما گروهی از اهالی رسانه و حتی اهالی غیررسانه که غالبا از این سیمکارتها هم استفاده میکردند، ضمن پذیرش نقد دیگران، «اما» آورده و بعد دلایل خودشان را بعد از این «اما» ردیف کردند. این، به قول محمود سریعالقلم، یعنی قصد استدلالورزی ندارید و میخواهید توجیهورزی کنید. در واقع شما دارید توجیه میکنید و این چیزی غیر از استدلال و استقلال فکری است.
به نظر میرسد این نحوه تفکر، در دیگر سوژهها و تحلیلهای رسانهای نیز خودش را نشان میدهد که نتیجهاش، ضعف رسانهای و عقبنشینی جایگاه واقعیت رسانهای باشد و دوری از آزادگی فکری و استقلال فکری. آیا چنین نیست؟
