فلسفه و رسانه

از برش دوربین تا الگوریتم رسانه های اجتماعی:بنیامین در عصر ما

رسانه نه تنها پیام را دگرگون می کند بلکه تجربه ما را نیز شکل می دهد و هر رسانه ای این تغییر را به گونه ای اعمال می کند.
آریا یونسی

آریا یونسی

رسانه نگار/ پژوهشگر و دانشجوی دکترای فلسفه/ یادداشت نویس: ایبنا، امتیاز، منهای فوتبال/ دبیرداخلی نشریات تخصصی اسفار و پژوهشهای مابعدالطبیعی/ نویسنده کتابهای فخر رازی، ماخذشناسی آثار علامه طباطبایی

والتر بنیامین فیلسوف قرن بیستم آلمان این موضوع را که رسانه در پیام و تجربه محتوای خود تغییر ایجاد می کند برجسته کرده است. او از مفهوم «هاله» استفاده می کند تا نشان دهد چگونه رسانه تجربه و پیام را دگرگون می کند؛ هاله یگانگی و یکتایی و تکینگی و منحصر بفرد بودن است که حول چیزها خصوصا آثار هنری یا رویدادهای خاص وجود دارد. تابلوی عصر عاشورا فرشچیان را می توان در موزه آستان قدس رضوی دید، تنها نسخه ای که از آن هست و نسخه اصلی است؛ این نسخه یگانه، یکتا و تکینه است. وقتی مقابل آن قرار بگیریم و آن را ببینیم می دانیم که تابلوی اصل همین یکی است و نسخه دیگر ندارد. این یکتایی همان چیزی است که بنیامین آن را هاله می خواند. اگر از این تابلو عکس گرفته شود و چاپ شود اگرچه همان تابلو را نشان می دهد اما دوربین این هاله را از بین می برد و آن نسخه یکتا به تعداد زیاد می تواند تکثیر شود. دیگر هاله ای ندارد. در عصر بنیامین، دوربین و سازوکار کنار آن، برش تصاویر و فیلم، انقطاع و سرهم بندی و دست کاری های مرتبط چیزی بود که این هاله را از میان می برد و حتی می توانست هنر را سیاسی کند؛ زیرا همه می توانستند به آن دسترسی داشته باشند. دوربین می توانست چیزی بسازد که فقط با دوربین قابل دیدن بود؛ مانند جلوه های ویژه که در جهان واقعی معمولا رخ نمی دهند. سوای آن دوربین و سازوکار پیرامون آن تعیین می کرد چه چیزی دیده شود و چه چیزی دیده نشود. بنیامین سال ۱۹۴۰ فوت کرده است و دیگر عصر کامپیوتر را ندید؛ اما می توان دیدگاه های وی را به عصر فناوری های نوین ارتباطی و رسانه های اجتماعی تعمیم داد.

رسانه های اجتماعی ادامه همان روندی است که دوربین و سازکار پیرامون آن ایجاد می کرد: زدودن هاله، و به تبع آن از میان رفتن اصالت و تکینگی، سیاسی کردن و همه گیر شدن همه چیز. رسانه های اجتماعی دیگر با منطق دوربین و سازوکار پیرامون آن هدایت نمی شوند بلکه سازوکار آنها از طریق الگوریتم ها، قوانین سکوها و تجاری سازی ها می آید. شباهت دوربین و سازوکار آن با الگوریتم ها و سازوکار آنها در این است که هر دو یک کار می کنند و نتایج مشابهی دارند: زدودن هاله، انکسار و گسیختگی توجه و سیاسی سازی و اعمال قدرت. الگوریتم ها نه تنها تعیین می کنند که کاربر چه چیزی را چگونه ببیند و تفسیر کند بلکه از اساس تعیین می کند که چه چیزی می تواند دیده یا شنیده شود و چه چیزی نه. الگوریتم از این طریق نه تنها تجارب ما را شکل می دهد بلکه اعمال قدرت را نیز از طریق سلطه بر مخاطب و تعیین اینکه چه چیزی می تواند دیده شود، انجام می دهد. اما الگوریتم ها این کار را با شدت بسیار بیشتری از دوربین انجام می دهند. اگرچه الگوریتم همان کاری را می کند که قبلا دوربین و استودیو و ویرایش عکس و فیلم می کرد اما شدت آن چنان زیاد است که به سختی می توانیم به آن توجه کنیم.

اما نکته مهم این است که ما هنوز در همه جا از جمله در رسانه های اجتماعی به دنبال هاله و اصالت می گردیم؛ می خواهیم چیزهای یکتا و یگانه ای ببینیم. دقیقا آنچه که از ما گرفته شده است. شاید از همین رو است که رسانه های اجتماعی می توانند ما را سرگرم کنند اما نمی توانند معناسازی کنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا