گرفتاری زود قضاوت کردن در رسانهها و روزنامهنگاران
از همه آسیبرسانتر نیز، این زود قضاوت کردن است. مثلا همین چند روز پیش، وزیر امور خارجه روسیه چیزکی گفته است درباره ظریف و برجام و اسنپبک. بخشی از روزنامهنگاران و اصحاب رسانهای که دل خوشی از اصلاحطلبان و روحانی و ظریف نداشتند، این را مفروض در نظر گرفته و شروع کردند به ساخت قضاوتها و گزارههای بعدی.
من کاری به این ندارم که درست و غلط را چه کسی میخواهد بگوید؛ این بحثی دیگر است که غالبا در گزارشها و مطالب رسانهای به آن پرداخته میشود. بحث من درباره یک اشکال عمده و رایج درباره نحوه فکر کردن ما رسانهایها است: بد قضاوت کردن، زود قضاوت کردن، نادرست قضاوت کردن، ناقص قضاوت کردن و … . در نتیجه، وقتی که بخشهای دیگری از موضوع و شخص مورد قضاوتمان روشن میشود، در ابتدای امر شرمنده میشویم، و در ادامه، مخاطب اعتماد و اعتبار خودش را نسبت به ما از دست میدهد.
اما چرا ما چنین مشکلاتی درباره قضاوت کردن داریم؟ محمود سریعالقلم، استاد دانشگاه، در یکی از نوشتههای اخیر خودش، دلایلی برای زود قضاوت کردن ردیف کرده است. بخشی از آنها خیلی جالب است:
– چون غریزۀ «دیده شدن» در اکثر موارد فعال است.
– چون میانگین IQ جامعه قابل توجه است ولی EQ تقریباً تعطیل است.
– چون یک نفر میتواند در رشتهای فوقالعاده متخصص باشد ولی آداب صحبت کردن را نداند.
– چون تقریباً در هیچ نهادی (مدرسه، دانشگاه، جامعه و دولت)، مهارتِ صحبت کردن آموزش داده نمیشود.
– چون انصاف در بیان و قضاوت، معمولاً از کنترل و برتری بر دیگران جلوگیری میکند.
– چون رفتار بسیاری از افراد، تحت تاثیر غرایزشان است تا فکرشان حتی ممکن است تحصیل کرده هم باشند.
– چون بسیاری، با افراد تکراری که برای یادگیری و بهتر شدن مفید نیستند معاشرت میکنند.
– چون هیجان داشتن، شلوغ کردن و بیمحابا صحبت کردن، توجه دیگران را بر میانگیزد.
– چون افراد اول صحبت میکنند بعد سؤال میکنند.
– چون تربیتِ استدلالی در نهادِ خانواده عمدتاً تعطیل است.
– چون مدرسهها و دانشگاهها، تفاوت میان اظهار نظر و نقد را تدریس نمیکنند.
– چون اکثراً به زبانهای خارجی مسلط نیستند و در نتیجه با تنوع استنباطی در میان انسانها، انس پیدا نمیکنند.
– چون سخن ناروا گفتن و قضاوت نابجا کردن، اغلب پیامد ندارد.
– چون خواندن رُمان و بیوگرافی، عادت عمومی نیست.
– چون عادتِ استبداد تاریخی در «یکسان سازی فکر» فوقالعاده گسترده است.
– چون سؤال کردن برای قضاوت دقیق، در بسیاری از موارد افت شخصیتی دارد.
– چون بسیاری تصور می کنند که آرام بودن و در نتیجه تأمل بیشتر، نوعی اختلال روانی محسوب میشود.
– چون نرخ تورم دو رقمی طی چند دهه، آرامش روانی و شوق یادگیری را از انسانها سلب کرده است.
– و …
دقت میکنید؟ اینها تنها بخشی از مشکلاتی است که باعث شده و میشود تا ما روزنامهنگاران، در قضاوت کردن عجول باشیم؛ در حالی که باید تأمل و تحمل بیشتری در این زمینه به خرج بدهیم.
وقتی ما زود قضاوت میکنیم، اشتباهمان زیاد میشود. وقتی اشتباهمان زیاد میشود اعتبارمان به عنوان اصحاب رسانه و رسانه زیر سئوال میرود. وقتی که اعتابرمان کمکم خدشهدار میشود، کمکم مردم برای رفع نیازهای خبری و رسانهای خود به سمت غیررسانهها یا شبهرسانهها میروند. دست آخر چه کسی ضرر میکند؟
در غالب موارد، تحمل کردن و تأمل کردن در زود قضاوت کردن، میتواند به نفع ما تمام شود. و البته از جایی که سرعت ابزار کار ماست، میتوانیم به نقل روایتها و گفتارهای دیگران درباره موضوعات و انسانهایی که موضوع خبر شدهاند، اکتفا کنیم تا هم اطلاعرسانی کرده باشیم، هم زمان همه چیز را حل و فصل کند.