فستفود رسانهای و گرسنگی فکری؛بهای پنهان محتوای جنجالی
اقتصاد حاشیه؛سودهای میلیاردی از جیب توجه ما
در این مدل، محتوای تولیدشده نه با هدف ارتقای سطح آگاهی و اندیشه جمعی، بلکه با تکیه بر تحریک احساسات، برانگیختن کنجکاوی سطحی و تولید شوکهای لحظهای ساخته میشود.
این جریان ساده است:
یک جمله غیرمنتظره یا صحنه عجیب → واکنش سریع مخاطب → بازدید انبوه → افزایش تبلیغات → درآمد کلان.
و این حلقه بارها و بارها تکرار میشود.
اما هزینه این چرخه را چه کسی پرداخت میکند؟
ما، با «زمان» و «توجه» خود. توجهی که میتواند صرف یادگیری، گفتوگوهای جدی یا تجربههای فرهنگی ارزشمند شود، اما به سمت مصرف محتوای زودگذر کشیده میشود. نتیجه آن است که ذائقه عمومی به تدریج به هیجانهای کوتاهمدت عادت میکند و ظرفیت صبر و تأمل جمعی پایین میآید.
این مدل شبیه «فستفود رسانهای» است؛ سریع، ارزان از نظر تولید، جذاب به ظاهر، و بسیار پرمصرف، اما در نهایت برای بدن رسانهای و ذهن اجتماعی، مضر. مخاطب پس از مصرف این محتوا، جز احساس لحظهای، چیز ماندگاری با خود نمیبرد.
اینجاست که نقش سواد رسانهای پررنگ میشود. اگر یاد بگیریم آگاهانه انتخاب کنیم، میتوانیم جریان مصرف محتوای خود را به سمت آثار و گفتگوهایی ببریم که افزایشی در فهم، بینش و حتی سرگرمی سالم ما داشته باشد. اقتصاد حاشیه تا زمانی رونق دارد که ما آن را با توجهمان تغذیه کنیم. روزی که مردم این توجه را به سمت کیفیت ببرند، سود آن هم به سمت اندیشه و خلاقیت واقعی خواهد رفت.