فلسفه و رسانه

تفاوط و تعویق معنا در رسانه

ژاک دریدا، فیلسوف معاصر فرانسوی، به بسیاری از مفاهیم شناخته می شود که کلیدواژه های وی هستند. از میان آنها ابرمفهوم ساختارشکنی بیشتر در ادبیات فلسفی گسترش یافته است.
آریا یونسی

آریا یونسی

رسانه نگار/ پژوهشگر و دانشجوی دکترای فلسفه/ یادداشت نویس: ایبنا، امتیاز، منهای فوتبال/ دبیرداخلی نشریات تخصصی اسفار و پژوهشهای مابعدالطبیعی/ نویسنده کتابهای فخر رازی، ماخذشناسی آثار علامه طباطبایی

ذیل ساختارشکنی چند مفهوم دیگر برجسته هستند: حضور، تفاوط (با یک غلط املایی عمدی) و تعویق. دریدا در ساختارشکنی خود به این پرداخته است که فلسفه غرب بر مفاهیم دوگانه و ثنایی بنا شده است که در آنها یک طرف ترجیح داده شده است: گفتار بر نوشتار ترجیح داده شده است، حضور بر غیاب، نور بر روشنایی و قس علی هذا. آنچه که اینجا ما نیاز داریم یک توضیح مختصر دارد تا به بازی معنا میان تفاوط و تعویق در رسانه برسیم.
یکی از آموزه های کلیدی دریدا این است که فلاسفه در طی تاریخ از افلاطون به این سو گفتار را بر نوشتار ترجیح داده اند؛ زیرا معتقد بوده اند که معنا در گفتار حاضر است؛ نباید از یاد برد که حضور هم بر غیاب اولویت داده شده است. ساختار جا افتاده غربی این بوده است که گفتار در حضور گوینده است و منظور وی نیز در گفتارش حاضر است؛ به بیان دیگر، گفتار از گوینده جدا نمی شود. از این رو، گفتار معنا را به گونه ای محقق ارائه می دهد. اما نوشتار چنین نیست زیرا نوشتار از نویسنده خود جدا می شود و دیگر با خود حضور را ندارد.
دریدا این برتری دادن به گفتار و فرض گرفتن حضور معنا صرفا یک افسانه است؛ زیرا معنا صرفا در نشانه ها پیدا می شود و در بازی دال ها با نشانه ها، ردها و تفاوط و تعویق شکل می گیرد. آموزه کلیدی دریدا این است که نوشتار این غیاب معنا را صریحا نشان می دهد اما گفتار وانمود می کند که این غیاب را ندارد. حقیقت این است که معنا چیزی ثابت و محقق نیست بلکه در تفاوت میان مفاهیم، در تفاوت بین دال ها پدید می آید. مفهوم رفتن صرفا در نشانه متنی «رفتن» نیست، بلکه با تفاوت خود با «آمدن» و «ایستادن» و «بازآمدن» و … معنی پیدا می کند. اما چنین نیست که این تفاوت، یا به تعبیر دریدا تفاوط، بتواند معنی را ثابت و محقق کند، بلکه اینجا است که مفهوم تعویق خود را نشان می دهد: معنی هر بار و در هر گذر از این دال به دال دیگر به تعویق می افتد. هر بار معنی مشخص تر و روشن تر می شود اما حد نهایی ندارد. هر بار در زمان و مکان خاص معنی شکلی جدید و متفاوت پیدا می کند.
با در نظر گرفتن این مقدمات باید به پیام و معنی آن در رسانه توجه کرد که چگونه پیام معنی خود را در رسانه می رساند. رسانه نه مانند گفتار است و نه نوشتار، بلکه به گونه ای خاص معنی را منتقل می کند: یک پیام در رسانه نخست ذخیره می شود و سپس در زمانی مخابره می شود و نهایتا در زمانی مخاطب آن را دریافت می کند. در اینجا حضور و غیاب به هم آمیخته می شود؛ از این جهت دریدا از مفهوم پیوستار برای این موارد استفاده می کند جایی که تمایز میان گفتار و نوشتار مشخص نیست.
برای نمونه، یک پیام در رسانه اجتماعی حاوی حضور مستقیم و همیشگی نیست؛ پیام در یک سرور ذخیره می شود و منتظر است تا منتقل شود و مخاطب آن را ببیند یا پس از دیدن آن را باز ببیند. با این حال وقتی این پیام باز می شود یا در دستگاه گیرنده دریافت می شود حاوی نوعی حضور است، حضوری ممکن نه ضروری، حضوری آمیخته با غیاب. فرض کنیم که یک تکه فیلم است که کسی حرف می زند؛ این فیلم اگرچه شبیه گفتار است اما حضور آن از جنس حضور کسی که جلوی ما ایستاده است نیست، بلکه متفاوت است. مثلا یک فیلم ضبط شده را می توان چند بار دید اما گفتار معمولی قابل بازپخش نیست. با وجود این آمیختگی میان حضور و غیاب در رسانه معنا میان نشانه ها با تفاوط میان دال ها و نشانه ها و با تعویقی که معنا می یابد پدید می آید. نه کاملا مانند گفتار و نه کاملا مانند نوشتار، چیزی مابین آنها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا