از روزنامهنگار اهل توجیه تا روزنامهنگار اهل استدلال
این نکته را از یکی از نویسندگان بزرگ آموختهام. بارها هم متوجه شدهام که نکته به غایت درستی است. در موقعیتهایی که معمولا تفکرم شفاف بوده و خوب فکر کردهام و توانستهام جنبههای مختلف یک موضوع را درک کرده و بشکافم، راحتتر و شفافتر و زیباتر هم نوشتهام. اما وقتی که در تفکرم ابهام وجود داشته، بخشی از قدرت خلاقه نوشتنم صرف این میشده تا به شفافیت برسم و در نتیجه، صد در صد توانم را روی نثر و نوشتن نمیگذاشتم؛ طبیعی و بدیهی بود که ناقص هم از آب در بیاید.
بحث بسیار مهمتر بعدی، نکتهای است که محمود سریعالقلم در یادداشت «سی ویژگی یک استاد دانشگاه» به آن اشاره میکند: استاد دانشگاه، باید فرق توجیه و استدلال را بداند. شاید اگر همین یک درس را یاد بگیریم، گام بسیار بلندی در روزنامهنگاری خواهیم برداشت.
به نوعی میشود ژورنالیستهای امروزی، دستکم در کشورمان را، بر همین اساسا تقسیمبندی کرد: کسانی که کلا اهل توجیهاند و کسانی که دوست دارند اهل استدلال باشند. نکته تلختر اینکه چه بسا کسی در یک رسانه مستقل باشد، اما اهل توجیه باشد؛ اما کسی در یک رسانه غیرمستقل باشد، اما حداقلهای استدلال را بتواند رعایت کند. باز هم جناب سریعالقلم در جایی اشاره میکند که یکی از ویژگیهای یک انسان عقلانی، تفاوت میان گمان و فکت است. فکتها، موارد عینی و واقعی و بیرونی قابل سنجش هستند که درباره آن ها چون و چرا و اما و اگری نداریم. اما حدس و گمان، یعنی اینکه خبری از فکت نیست و ما صرفا داریم گمانهزنی میکنیم. به همین نسبت است که باز هم ژورنالیست ها را میشود بر اساس فکتمحور بودن یا گمانمحور بودن و حدسمحور بودن تقسیمبندی کرد.
حقیقت امر این است که یک روزنامهنگار، باید بتواند خوب فکر کند و به این منظور، استدلال کردن را به خوبی بیاموزد. و به این منظور باید توجیه کردن را هم یاد بگیرد. تا در نهایت بتواند فرق بین استدلال و توجیه را تشخیص بدهد. همانطور که اشاره شد، همین یک نکته طلایی، گامی بلند در تبدیل شدن شما به یک روزنامهنگار مولف و بزرگ و تخصصی میتواند باشد. متأسفانه ژورنالیسم ایرانی در این زمینه مشکلات زیادی دارد و غالب ما اهل توجیه و طرفداری هستیم تا استدلال راستین. کاش میتوانستیم در یان زمینه، اتفاق مهیخم را رقم بزنیم…