حقیقت امر این است که شما برای رسیدن به هدفهای خود، باید سیستمهایی مبتنی بر کنشهای روزمره داشته باشید که به صورت عادتمدارانه، انجامشان بدهید. در واقع این عادتهای شما هستند که موفقیت شما را شکل میدهد؛ به همین راحتی. جیمز کلیر میگوید آینده مالی شما، یعنی عادتهای امروز مالی شما و به همین نسبت، سلامت شما در آینده یعنی عادتهای سلامتمحور امروز شما.
به نظر میرسد در حوزه روزنامهنگاری نیز چنین ایدهای را بشود گسترش داد: آینده روزنامهنگارانه و رسانهای شما، بستگی به عادتهای روزمره امروز رسانهای شما دارد. هرچقدر این عادتها، ناخودآگاه و مداوم و کاملتر باشند، آینده رسانهای شما هم ضمانتشدهتر خواهد بود. اما این عادتهای مثبت رسانهای به چه مفهومی است؟
مثلا اینکه روزانه چقدر مطالعه میکنید، چقدر اخبار را دنبال میکنید، چقدر نظریههای جدید رسانهای را دنبال میکنید، چقدر روی زبان انگلیسیتان کار میکنید، چقدر روی قالبها و ژانرهای جدید تمرکز میکنید، چقدر دفترچه سوژههای خودتان را پر میکنید، چقدر ترندهای روز را دنبال میکنید و … . تقریبا همه ما میدانیم که چطور باید یک روزنامهنگار خوب شد؛ در کتابهای آموزشی به طور کامل آمده است. اما نکته خیلی مهمتر این است که چقدر از این دانستهها را، تبدیل به عادتها و کنشهای معمول و مرسوم روزمره کردهایم. یک ساعت مطالعه را داریم؟ دهها سوژه را به دفترچهمان اضافه میکنیم؟ چقدر زبانما را تقویت میکنیم؟ رابطهمان با هوش مصنوعی چطور است؟ و شبیه این.
اگر سالهاست که در عرصه رسانه مشغول به کار هستیم ولی موفقیتهایمان دچار رکود شده، دقیقا باید عادتهایی را که داریم، رصد کنیم. عادتهای رسانهای ما باید مانند نفس کشیدن و قدم زدن بشوند؛ همیشه و بدون فکر آگاهانه انجام شوند. طبیعتا وقتی چنین عادتهایی ساخته شده و تداوم داشته باشند، میتوانند آینده رسانهای درخشانی را هم برای ما رقم بزنند. اما اگر عادتهای در حوزه رسانه منفی باشند، کاملا نتایج برعکسی را برای ما به دنبال خواهند داشت. این، همان ایدهای است که دیوید رندال در کتاب روزنامهنگاری حرفهای، تحت عنوان شخصیت یک روزنامهنگار حرفهای مطرح میکند. یک روزنامهنگار حرفهای چه شخصیتی باید داشته باشد؟ این شخصیتها را، باید در همین عادتهای روزمره دنبال کرد؛ عادتهایی که کم و بیش میدانیم چه باید باشند، اما آنها را وارد زندگی و کنشهای روزمرهمان نکردهایم؛ به گونهای که تبدیل به فرآیند و رفتارهایی به سادگی و تداوم و جدیت نفس کشیدن و قدم زدن و . .. شوند.
در حوزه توسعه فردی، بحثی هست به نام هدفمداری یا سیستممداری. در هدفمداری، شما هدفی انتخاب میکنید و به سمتش میروید. خب، طبیعتا و غالبا با شکست هم همراه میشود. اما چرا؟ جواب را جیمز کلیر، نویسنده آمریکایی در حوزه توسعه فردی، به خوبی میدهد: شما تا سطح هدفهایتان بالا نمیروید، بلکه تا سطح سیستمتان نزول میکنید.