از روزنامهنگاری اجازهای تا روزنامهنگاری غیراجازهای
سفر به دیگر سو/یادداشت اختصاصی
در حقیقت، یک شکل مثبت دارد و یک شکل منفی. به همین نسبت، روزنامهنگاری را هم میتوان حوزهای دانست که یک شکل مثبت و یک شکل منفی دارد. البته به گفته دیوید رندال در کتاب روزنامهنگاری حرفهای، مهمترین تقسیمبندی و درستترین آن، حرفهای و غیرحرفهای بودن است و مابقی تقسیمبندیها، تقریبا محلی از اعراب نداشته و ندارد. حالا اینکه بعضیها روزنامهنگاری را طبق کشورها با نحلههای فکری یا … تقسیم میکنند، میتواند درست نباشد. اما سئوال مهمتر این است که چطور متوجه بشویم داریم روزنامهنگاری حرفهای انجام میدهیم یا غیرحرفهای؟ یا درگیر ژورنالیسم مثبت هستیم یا منفی؟
این، یگانه سئوالی است که پاسخهای مختلفی داشته و دارد. اما به نظرم یکی از کمتر دیدهشدهترین پاسخها را میتوان در یک کلمه جستجو کرد: اجازه! به تعبیر دیگر، ما یک مدل روزنامهنگاری حرفهای داریم و یک مدل روزنامهنگاری غیراجازهای. در روزنامهنگاری اجازهای، شما ناچارید یا خود را وادار میکنید که در ابتدای امر، اجازه بگیرید که اساسا کدام موضوعات را کار بکنید یا نه. یعنی هیچ اجازهای نباید در میان باشد؟ چرا، ماهیت سازمان رسانه، ایجاب میکند که بعضی از موارد را اجازه کار داشته باشیم یا نداشته باشیم؛ ولی در اصل این، اصول حرفهای بودن است که این «اجازه» را مشخص میکند. در قدم بعدی، نیازی هم نباشد که از دیگران بابت کار شدن یا نشدن گزارشی اجازه بگیریم. این دیگران، میتوانند ارگانها، سازمانهای دولتی و خصوصی، روابط عمومیها، نهادهای امنیتی و انتظامی و … باشند. اینها البته به معنای بیقانونی نیست؛ به معنای چند منبعی بودن میتواند باشد که اصل و اساسا روزنامهنگاری واقعی است.
در روزنامهنگاری اجازهای، شما میخواهید نقش بچهمثبت قصه را در بیاورید: آقا اجازه این گزارش را کار کنم؟ آقا اجازه نقد کنم؟ آقا اجازه اگر کمی تند نقد کنم ناراحت نمیشوید؟ آقا اجازه نیازی هست از منابع دیگر هم جستجو کنم؟ و … . روزنامهنگاری اجازهای، دنبال این است که چندان آدم بدی نباشد، به همین دلیل مدام در حال اجازه گرفتن و کسب رضایت دیگران است. این، در اصل با ماهیت حرفهای ژورنالیسم در تناقض است. روزنامهنگاری حرفهای و حقیقی و مثبت، در واقع نیازی به هیچ اجازهای ندارد؛ هرچند این عدم نیاز به اجازه، به معنای آرناشیسم و بی قانونی نیست. اتفاقا روزنامهنگار بیاجازه، دارد بزرگترین خدمت را به نظم و امنیت و پیشرفت جامعه میکند؛ چرا که نظم یک جامعه را سوء استفاده مخدوش میکند، نه معرفی و توبیخ این سوء استفاده. طبیعتا کسی که دنبال سوء استفاده است، اگر در مقام قدرت هم باشد، اکیدا به شما اجازه نقد و بررسی و … نخواهد داد. خب، در این میانه چه کسی له و چه کسی علیه نظم و انتظام جامعه عمل میکند؟
حالا با عطف به این اجازهای بودن و نبودن روزنامهنگاری، ببینید در جامعه ما، چه کسانی واقعا دارند روزنامهنگاری میکنند و چه کسانی فقط ادای آن را در میآورند. البته نتیجه، ناامیدکننده است، اما چارهای جز تشخیص این بیماریرسانهای هم نیست؛ چرا که تشخیص، آغاز درمان یا خوددرمانی میتواند باشد. پس بیایید بپذیریم که چاپلوسی رسانهای در لایههای مختلف، واقعا هیچ نسبتی با روزنامهنگاری حرفهای ندارد و یک روزنامهنگار حرفهای، منتظر اجازه هیچ کسی نمیماند. میشود درست روایت همان گزارشگر بزرگی که علیاکبر قاضیزاده در کتاب گزارشگران بزرگ، در ابتدای امر وصفی از او آورده است: او وقتی که دنبال گزارشی میرفت، دیگر نسبتی با شرم و ترس و ملاحظه نداشت… این، همان مثلث طلایی روزنامهنگاری بیاجازه است؛ حوزهای که قطعا مورد علاقه اصحاب قدرت و روابط عمومیها و … نخواهد بود؛ اما ماهیت واقعی این حرفه خواهد بود.