اکنون همان پرسش گذشته که ارتباط واقعیت و رسانه چیست با قدرت بیشتری خود را نشان می دهد. خصوصا در زمانه ما دیگر آن نظریه نخ نمایی که رسانه را بازنمایی واقعیت جهان می پندارد از کار افتاده است.
اینکه رسانه صرفاً محمل رساندن پیام نیست و رسانه خود یک پیام است دهه هاست در اذهان جا افتاده اما هنوز شاید این تصور خام وجود داشته باشد که رسانه «باید» بازنمایی بی طرفانه واقعیت باشد، کمرنگ نشده باشد. برای اینکه سعی کنیم نگاهی نو و درخور به این پرسش بیندازیم من اینجا چند نکته را از نظریات بودریار گزینش خواهم کرد و سعی میکنم تا با استفاده از ابزارهای مفهومی که به دست میدهد نگاهی به موضع بیفکنم.
بودریار در کتاب وانموده ها و وانمود (Simulacra and Simulation)، یا بازنماها و بازنمایی، یک نظام جدید از واقعیت و رسانه توصیف می کند. وانموده ها نشانهها یا بازنمایی هایی هستن که مراجع خود را از دست دادهاند و اکنون بدون مرجع به حیات خود ادامه می دهند. وجود آنها در فراواقعیت (hyperreality) است جهانی که واقعیت افزوده است، جهانی که وانمود یا بازنمایی میسازد و گاهی بر واقعیت بیرونی هم غلبه می کند. برای اینکه بهتر این مسأله درک شود باید فرآیند وانمود یا بازنمود را در نظر گرفت.
در وانمود یک نشانه برای بازنمایی واقعیت در نظر گرفته می شود؛ گاهی این نشانه مشابهت زیادی با مرجع خود دارد اما گاهی چنین نیست و در نقطهای از فرآیند کاملاً از واقعیت دور می شود. اما صرف دور شدن آن سبب نمیشود که نشانه از بین برود، بلکه نشانه در فراواقعیت به حیات خود ادامه می دهد. دیزنی لند نمونهای از چنین چیزی است.
شخصیتها و جهان بازنمایی شده در دیزنی لند برگرفته هایی از دنیای واقعی هستند که تغییر شکل زیادی داده شدهاند به نحوی که دیگر هیچ مرجع بیرونی ندارند. نمونه دیگر جنگ اول خلیج فارس است که بودریار در چند مقاله کوتاه میگوید که این جنگ در روی زمین اتفاق نیفتاد بلکه تصاویر منتاژ شدهای که رسانهها ساختند تا اهداف آمریکایی ها واقع شده نشان بدهند.
اما نباید با توجه به این صحبت و نمونهها تصور کرد که ارتباط فراواقعیت و واقعیت ساده و سر راست است. گاهی فراواقعیت دیدگاهی میشود برای تار کردن واقعیت: بدین معنا که رسانهها کاری میکنند که واقعیت به گونهای دیگر دیده شود. از طرف دیگر، وجود فراواقعیت و وانموده ها به این معنا نیست که ارتباط رسانه با واقعیت به کلی قطع شده است. تحلیل این مورد اخیر را در یادداشت دیگری بررسی خواهیم کرد.