چرا یک مصاحبه عقیم می ماند؟ تجربه من میگوید یا طرف مصاحبه شونده را اشتباه انتخاب کرده ایم، یا خود راه را اشتباه رفته ایم!
چگونه یک مصاحبه کننده راه را اشتباه می رود؟ ساده است، بدون تسلط بر موضوع پای در وادی مصاحبه گذاشته ایم.
وقتی بتوانیم با سئوالات عمیق و طرح نمونه های بیرونی، مصاحبه شونده را متوجه این حقیقت کنیم که سوار بر موضوع مصاحبه هستیم، او متوجه تسلط ما بر موضوع مصاحبه می شود و با اشتیاق این چالش را می پذیرد.
به همکاران جوانم توصیه میکنم تا به زوایای پیدا و پنهان پرسش های مصاحبه دست نیافتند، هرگز زمان برای مصاحبه را تنظیم نکنند.
پیشنهاد بعدی من این است که به رزومه و بیوگرافی شخص مصاحبه شونده هم دست پیدا کنید. وقتی پیش از آغاز مصاحبه بگویید مثلا فلان کتاب شما را خواندم ، لذت بردم و به دوستان هم توصیه کردم بخوانند، بخصوص فصل فلان را که برایم جذاب بود، مصاحبه شونده را در جایگاه احترام به شما قرار میدهد.
بارها پیش آمده وقتی خبرنگاری یک مصاحبه را به پایان می برد، مصاحبه شونده به او میگوید از مصاحبت با شما لذت بردم. دارد میگوید، ممنون از یک گفتگوی تعاملی و دوسویه! این جمله مصاحبه شونده به معنی تسلط و حرفه ای بودن یک مصاحبه کننده است.
وقتی خبرنگاری بر موضوع گفت و گو تسلط کامل داشته و پیشینهٔ آن را می داند، علاوه بر اینکه در مصاحبه شونده حس رضایتمندی ایجاد می شود، مصاحبه کاملی به دست رسانه می رسد که موجبات اقناع مخاطب را فراهم می کند. این چرخه ای است که باید به این شکل طی شود تا خبرنگار و رسانه ای به بلوغ برسند.
همکارانی داشته ام که با تلاش فراوان از شخصی وقت مصاحبه گرفته اند اما در میانه راه، یکی از دو طرف مصاحبه را نیمه رها کرده و زحمات چند هفته ای خود و رسانه را به باد داده اند!