ما وقتی استدلال می کنیم باید نه تنها اطلاعاتی داشته باشیم بلکه نیاز داریم گام به گام از مقدماتی که اطلاعات اولیه را بیان می کند شروع کنیم و به نتیجه برسیم. همچنین نیازمند وقت هستیم تا این گام ها را برداریم. کنش ارتباطی که کاری گفتگو محور است و در ذات آن استدلال های جمعی هستند، از منظر هابرماس، بنیان عقلانیت جمعی هم هستند.
چیزی که کنش ارتباطی در شرایط آرمانی هابرماس را اکنون، یعنی در زمانه نزدیک به ما، تهدید می کند سرعت سرسام آور اتفاقات است؛ جهانی که ویریلیو ترسیم می کند و در آن رویدادها با سرعتی زیاد به وقوع می پیوندند. در این سرعت بالا که زمان و مکان فشرده می شوند و معناسازی ممکن نیست یا خیلی سخت می شود امکان کنش ارتباطی هابرماسی نیز سخت می شود. زیرا هیچ کس زمان کافی برای استدلال کردن و گفتگو کردن ندارد.
برای استدلال کردن و گفتگو کردن باید گوشه ای ساکن پیدا کرد، آنجا بتوان ایستاد و زمانی را صرف کرد تا رویداد یا کنش مورد بحث قرار بگیرد، طرفین استدلال کنند، و در نهایت به نتیجه ای برسند. اما وقتی سرعت همه چیز را تحت تاثیر قرار می دهد و رویدادها بدون وقفه رخ می دهند، چگونه می توان زمانی برای گفتگو و استدلال یافت؟
اگر زندگی انسان امروزی، خصوصا انسان زنده در قرن بیست و یکم، را در نظر بگیریم می بینیم که او اکنون موجودی استدلالی نیست؛ دست کم در فضای عمومی آنگونه که در یکی دو قرن قبل بوده است نیست، بلکه بیشتر شبیه عصر باستانی خود شده است. زیرا اکنون بیش از هر چیزی به شهود خود متکی است؛ زیرا شهود کردن دفعتا و یکباره است و زمانی را نمی گیرد. گرچه چنین نیست که ما اکنون هیچ استدلالی نداشته باشیم، بلکه موضوع این است که زمان فشرده شده و فواصل زمانی رویدادها کم شده است.
کنش ارتباطی در سپهر همگانی، گفتگوی معطوف به عمل جمعی، نیازمند داشتن زمان کافی برای مداقه و تامل است؛ چیزی که در ذات استدلال های انسانی است.