این گونه اطلاعاتی خواهیم داشت بدون معنا، یا به بیان بهتر اطلاعاتی خواهیم داشت بدون فهم. غیر از آن از دست رفتن دلیل دیگری هم دارد: غلبه تکنولوژی بر انسان.
در یادداشت قبل از مفهوم طرح افکنی هایدگر کمک گرفتم تا نشان دهم معنا چگونه در سیل اطلاعات گم می شود: طرح افکنی من، که خاص من است، نحوه وجود من، روابطم با جهان و برنامه وجودی است که برای خودم چیده ام. هر تکه اطلاعات در این پازل جایگاه خود را دارد. اگر اطلاعات چندان زیاد شود یا اطلاعاتی بیهوده باشد که نتوانم آن را در طرح افکنی ام جذب کنم آنگاه معانی از دستم می رود و طرح افکنی ام از بین می رود. اکنون باید یک نکته هایدگری دیگر به آن اضافه کنم: پرسش از تکنولوژی.
تکنولوژی در ذات یک ابزار است، ابزاری مثل چکش، اما از جهت دیگر با تخنه (فن، هنر کاربردی) متفاوت است زیرا راهی برای نامستوری جهان نیز هست. تکنولوژی می تواند ابزاری باشد که جهان از درون آن خود را به ما نشان میدهد. اما چیزی که می تواند خطرناک و نامطلوب باشد این است که راه های دیدن جهان را به تکنولوژی تقلیل دهیم. در چنین حالتی تکنولوژی در اختیار ما نخواهد بود، ما در اختیار تکنولوژی قرار خواهیم گرفت. رسانه جمعی که پیشتر ابزاری بود برای غلبه بر مسافت های طولانی خود به یک قدرت فرادست تبدیل می شود و من انسان را کنترل می کند و می گوید چه چیزی ببینم و چگونه.
من، به عنوان یک هستی، یک دازاین، یک آنجا بودن، نحوه وجودی خاصی دارم، می توانم طرح افکنی کنم و به خودم و جهان و روابطم با جهان دیگران معنا ببخشم و نظام دهم. این کار یک کار انسانی است در سطح معنا. تکنولوژی می تواند در وقت من صرفه جویی کند، کمکم کند که توان و وقت بیشتری برایم بماند اما معناسازی کاری انسانی است و تکنولوژی از پس آن بر نمی آید. هوش مصنوعی می تواند هر سوالی پاسخ دهد و هر کاری بکند جز به دست دادن معنا و جز ارزش گذاری. آیا می توانم از هوش مصنوعی بپرسم زندگی من چه معنایی دارد؟ یا باید چه معنایی پیدا کند؟ غیرممکن است.
در یادداشت پیشین بحث شد که اطلاعات زیاد معنا را از بین می برد زیرا اطلاعات زیاد روابط درونی بین چیزها را پیچیده می کند و سرعت افزایش اطلاعات با سرعت تولید معنا یکی نیست پس معنا از بین می رود یا جا می ماند.