خدادادِ رسانه های ایلام
او متولد ۱۳۴۱، نویسنده، رسانه نگار و فرهنگی بازنشسته است و در فضای رسانه و ترجمه و فعالیتهای فرهنگی و ادبی و رسانهای استان ایلام حضوری موثر و فعال دارد.
ابراهیمی هم اکنون ضمن اداره روزنامه و پایگاه خبری مهران، به فعالیتهای تخصصی ادبی و فرهنگی و رسانهای مشغول است.
عاطفه در غبار، دایره آتش و ترکش، قصههای مردم ایلام ، آتش در نیستان،دریچهای به تاریخ مطبوعات ایلام و ماسک از جمله کتابهای استاد خداداد ابراهیمی است.
اسفندماه سال گذشته در سومین ویژهبرنامه ارغوان؛ از خداداد ابراهیمی، به پاس سالها تلاش مستمر در حوزههای فرهنگ و ادب و رسانه، تجلیل شد.
یکی از یادداشت ها قابل توجه او درباره رسانه نگاران با عنوان«بگذارید چای تان دم بکشد» دست روی دردی بزرگ یعنی توهُّم نویسنده بودن و خاصه نویسنده رسانه ای بودن گذاشته است.
در بخشی از این یادداشت آمده:
گفته شده «اگر میخواهی دنیا را تغییر دهی، قلم را بردار و شروع به نوشتن کن!» اما مقصود، هرنوع نوشتن و نگارشی نیست. ممکن است کسی با ناصواب نوشتن و ناشیانه نوشتن، دنیای ما را خراب و روح و روان ما را بازیچهی نوشتههای ناقص الخلقهی خود کند. گویی اینکه به جای قلم، کُلنگ به دست گرفته باشد، چرا که تاکنون کسی با نگارش چند مطلب ابتر با واژههای سرگردان، به عنوان نویسنده و قلمدار، قلمداد نشده است. اصلاً صد مطلب و یا هزار مطلب هم نوشته باشیم، اگر در مخاطب، التذاذ ادبی و شور وشعف و آگاهی و بیداری ایجاد نکنیم، فقط با کلمات، بازی کردهایم و آب در هاون کوبیدهایم…
واما تا حالا هیچ ازخود پرسیدهایم که چرا این همه واژه نجیب را ذبح میکنیم؟! آیا میدانیم وقتی کلمات را در جای خود ننشانیم، آن کلمات را شهید کردهایم؟
یادداشت نویسی، باهدف آگاهی است، داستان نویسی و اصولا نویسندگی، محمل پختگی است نه خُفتگی! حوصله کنیم حوصله! چند بار متن خود را بخوانیم، بخوانیم و با درنگ آن را جرح وتعدیل کنیم. با این شتابزدگی و شلوغکاری و نصفه و نیمه نوشتن و بیوقفه نوشتن، بالاخره یک روزی یک کسی، یک جایی یقهی ما را سخت می چسپد که؛ مرد حسابی کجا با این عجله؟!
چرا نوشتار معیار و زبان پرافتخار دُر لفظ دَری را پاس نداشتهای؟
چرا ارکان جمله را به هم ریختهای، چرا نشانهای سجاوندی در جای خود نیستند؟
این کلمات نامانوس، این واژهها و سوژههای پوسیده، نخنما و مهجور در متنتان چکارهاند؟
آن وقت با ندامت و حسرت، آرزو میکنیم که ای کاش، توهُّم نویسنده بودن و خاصه نویسنده مطبوعاتی بودن نداشتیم. اما دیگر کار از کار گذشته و تیر از چلهی کمان رها شده. ما با تولید محتواهای بیمحتوا، عِرض خود بردهایم و زحمت خلق دادهایم. چرا که نویسندگی یک مهارت است، نبوغ میخواهد، نگارش نوین و پربار میطلبد، جذبه میخواهد، باید نوپردازی در آن موج بزند. بیمحابا کاغذ سفیدها را روسیاه نکنیم! یا قید نوشتن را بزنیم و یا تولید محتوای خود را چند بار بخوانیم، چند بار سبک وسنگین کنیم، صبر کنیم آری صبر کنیم تا یادداشت ما، نوشتهی ما، مثل چایی دَم بکشد آنوقت فارغ از نگرانی و تردید و دلتنگی، منتشر کنیم!
وقتی که قلم داد به من حضرت استاد
می گفت خدا خواسته دلتنگ نباشی