تمرینهایی با بحر طویل
چرا رسانه نگاران باید هوش کلامی را بیاموزند؟/قسمت دوازدهم
در ادامه بحثهایمان درباره ارتقای هوش کلامی، اجازه بدهید به یک تمرین جالب دیگر هم برسیم؛ سر و کله زدن با بحر طویل. بحر طویل در واقع نوعی تفنن ادبی بین ادبا و حتی نویسندگان دانسته میشود که با آن، سعی میکنند کمی طنازی هم کنند. با شعر که آشنا هستید؟ در شعر منظوم و کلاسیک، با مصراعهای مشخص و موازی روبهرو هستید که با قوافی و ردیفهایی منظم و منسجم شدهاند. اما در بحر طویل، طول و عرض مصراعها دست خودتان است و اینکه جایی نقطه ندارد و یکنفس ادامه دارد.
به این بحر طویل از ابوالقاسم حالت توجه کنید:
«آن شنیدم که یکی مرد دهاتی هوس دیدن تهران سرش افتاد و پس از مدت بسیار مدیدی و تقلای شدیدی به کف آورد زر و سیمی و رو کرد به تهران خوش و خندان و غزلخوان ز سر شوق و شعف گرم تماشای عمارات شد و میکرد به هر کوی گذرها و به هر سوی نظرها و به تحسین و تعجب نگران گشته به هر کوچه و بازار و خیابان و دکانی…»
که البته حالا این بحر طویل ادامه دارد؛ صرفا برای آشنایی آوردیم.
نظرتان چیست که خودتان بحر طویل بگویید؟ کیفیت آن اصلا مهم نیست و هدف اصلی، به کار انداختن قدرت کشف و استخدام کلمات است.
میتوانید بحرهای طویلی از جاهای مختلف جمع کرده و به صورت زمزمهوار شروع به خواندن آن کنید؛ در این صورت کمکم تسلط شما بر واژگان و یکنفسخوانی و … بیشتر و بیشتر میشود. هرچقدر این تمرین بیشتر و بیشتر شود، تسلط شما هم بیشتر خواهد شد. هرچه تسلط شما بیشتر شود، نمره هوش کلامی شما هم بیشتر و بیشتر خواهد شد؛ همان هدفی که دنبالش هستید.
یک چیزی شبیه به این بحر طویل که در مترو و … میبینم، جوانانی هستند که دارند رپخوانی را تمرین میکنند. البته متون استفاده شده در رپخوانی شاید چندان آکنده از واژههای غنی نباشد، اما غالبا میبینم این افراد قدرت بیانی و استخدام کلمات خوبی هم دارند. شاید آن هم تمرین خوبی باشد، چرا که نه؟