سلام بر شکارچیان واژهها
چرا رسانه نگاران باید هوش کلامی را بیاموزند؟/قسمت نهم
خاطرهای از مهدی اخوانثالث، شاعر نامدار معاصر، میخواندم که برایم خیلی جالب بود؛ نمیدانم خودش نقل کرده بود یا یکی از دوستان شاعرش. میگوید یکبار رفتم سوپرمارکت. بعد دیدم آقای فروشنده بالای سرش یک تابلو زده که لطفا میخ نشوید. شاعر عزیز ما معنیاش را نفهمیده بود. هی با خودش فکر کرد که این یعنی چه؛ یک پسربچهای پیشش بود. از او پرسید ببخشید این میخ نشدن یعنی چه؟ پسربچه هم با تعجب گفته بود که یعنی میخ نشوید دیگر. خلاصه اینکه پرس و جو کرده و معنیاش را یاد گرفته بود. بعد سریع توی دفترچهای که به این منظور داشت نوشته بود.
نکته همینجاست؛ شما آیا دفترچهای به این منظور دارید؟ حالا دوره دفترچه که گذشته، مثلا بخشی توی گوشی همراهتان که کلمات و واژهها و ترکیبهای جدید و بدیع و … را در آن وارد کنید تا با معنی و مورد استفاده، داشته باشید. به قول معروف، شکارچی واژهها میشوید. گاهی وقتها یک واژه جدید، یا ترکیب جدید، یا ضربالمثل جدید، یا شعر و مصرع جدید، یا هر چیز جدید دیگری که نکته جالبی دارد و میتواند غنای ادبی و زبانی شما را بیشتر کند.
من خودم روی جملهقصارها و دیالوگهای سینما و سریال و … خیلی حساسم و سریع اینها را یادداشت میکنم تا داشته باشم. گاهی ضربالمثلی هم مثلا از کسی یاد میگیرم. یکبار مصطفی ملکیان در یکی از سخنرانیهایش، گفته بود که اصفهانیها مثلی دارند که «هر که روداری کرد خانهداری نکرد» یا همچین چیزی. دیدم چقدر مثل جالبی است و چقدر معنا و نکته در یک جمله دارد. غالبا هم از آن استفاده میکنم و حتی گاهی که در ذهنم فکر میکم، خودم را با این جمله توجیه میکنم.
روزی دو سه لغت، مثل، مصرع، دیالوگ و … اگر به این دفترچه مجازیتان اضافه کنید و مرتب به آنها اضافه کنید، میدانید چه تأثیری در نوشتار و گفتار شما خواهد گذاشت؟